چند خطی به بهانه روز ملی فرش
سالها پیش وقتی نوجوان بودم و رمان میخواندم، از اینکه در یک خانه اعیانی انگلیسی، نویسنده وقتی به تک تک اشیای لوکس منزل اشاره میکرد، از قالی ایرانی میگفت، به خود میبالیدم. اما از زمانی که از فرش و دربارۀ فرش مینویسم، دیگر از کنار گلهای قالی و گلیم عشایری و فرش ماهی آشپزخانه به راحتی گذر نمیکنم. پشت ویترین فروشگاههای فرش دستباف می ایستم و نقش گل و مرغی را میبینم که در یک طرح درختی جا گرفته اند. من که تا همین چند وقت پیش تنها فرش افشان و خشتی را میشناختم، حالا غرق دنیای فرش شده ام. هیچ اتفاق خاصی نیفتاده، نه فرش دستبافی خریده ام و نه به موزه فرش رفته ام، تنها کمی آگاهی ام بیشتر شده.
به راستی در صدا و سیما، چقدر دربارۀ فرش برنامه ای میبینیم یا میشنویم؟ سهم ما از فرش در صدا و سیما، محدود شده به تبلیغاتی که چند سلبریتی آن را اجرا میکنند. اگر بخواهیم برنامه ای را مثل «ایرانگرد» بسازیم که در حوزه شناخت فرش و قالیبافی در ایران فعالیت صحبت کند، ممکن نیست؟
فرش دستباف گران است، درست! اما مگر مبلمان و سرویس کریستال و دیگر لوازم منزل ارزان است؟! اگر در منازل ما فرش دستباف وجود ندارد، میتواند تقصیر سازمان یا عده ای باشد؟ چرا سهم صادرات فرش دستباف باید 95 درصد باشد در حالی که خودمان چیزی از آن را برنمیداریم؟!
حال خیلی هنر کردیم و روز 20 خرداد را به نام روز ملی فرش نامگذاری کردیم، که آن هم اختصاصی به خود فرش ندارد. کنار صنایع دستی از فرش هم حرف میزنیم، به نام فرش، به کام صنایع دستی! برای این روز چه میکنیم؟ چرا باید در تبلیغات تلویزیونی فرش متوجه این روز در تقویم شویم؟ تازه آن هم در تقویمها به ثبت رسمی نرسیده یا من ندیده ام! اگر شما روز ملی فرش را در تقویم دیدید سلام مار را برسانید!
اگر بخواهیم از چراها بنویسیم تمامی ندارد. اینکه چرا وقتی قرار بود روز کشف قالی «پازیریک» را روز ملی فرش بنامیم و نشد؟ اینکه چرا هیچ گاه اتفاق نظری بین روسای سازمانهای مربوطه برای نامگذاری یک روز مختص به فرش پیش نیامد؟ اینکه چرا برای همین نامگذاری عاریه ای، این همه تلاش و کوشش و التماس وجود داشت؟ همه اینها بماند، بماند که ما بدهکار قالی ایرانی هستیم، بماند که ما قدرش را نمیدانیم، بماند که ما نمیشناسیمش، بماند که گم شدن و ناپدیدشدنش داغی میگذارد بر دلمان و ترس از روزی که قرار است این فرشهای ناپدید شده از کجا سر درآورند؟….همه اینها بماند، دستی به زانو بزنیم و یا علی بگوییم و خودمان کاری کنیم.کمی فرش را بشناسیم، اگر جایی صحبت از فرش دستباف شد به عنوان یک ایرانی بتوانیم در حد دو جمله سخن بگوییم. اینکه بلدیم بگوییم:«هنر نزد ایرانیان است و بس» یک شعار تو خالی نباشد، بدانیم این هنر چه بوده و چه شده و چه هست.کمی کتاب بخوانیم، بدانیم این فرشهایی که در فلان موزه اروپایی یا فلان موزه ایران قرار دارد، حاصل دسترنج و شب بیداری و سوز انگشتان دستان چه کسانی است که حتم دارم هیچگاه دستمزدی به میزان تلاششان نگرفتند…به یاد تمام کسانی که از قرنها پیش برای قالی ایرانی تلاش کردند و هیچ گاه نامشان رسانه ای نشد، به یاد تمام فرشهایی که با خون دل و اشک، با صلوات و وضو بافته شد، به یاد تمام نقش و نگارهایی که هیچ گاه نخواهیم دیدشان، به یاد همه اینها… روز ملی فرش گرامی باد!