همانطور که در مقالههای مرتبط با شب یلدا در مجله فرش بوم (به مقاله لینک شود) گفتیم، یلدا و فرش دستباف، دو میراث گرانبهای کهن ایرانی هستند که از روزگاران دور و گذشتن از حوادث بسیار، همچنان در میان ایرانیان جایگاه خود را حفظ کردهاند. در این مقاله میخواهیم از اهمیت فرش قرمز یا فرش لاکی در فرهنگ و آیین ایرانی باهم بخوانیم. در دل زمستان، زمانی که جهان بیرون خاکستری و خاموش است، فرش ایرانی بهاری ابدی را در خانه زنده میکند. اینجاست که میبینیم چگونه تارهای سرخ مشهورترین هنر ایران در سنتهای یلدا تنیده میشوند. در سومین قسمت یلدایی مجله فرش بوم با ما همراه باشید.
یاقوت و گل سرخ: چرا فرش قرمز ایرانی قلب شب یلداست
با ریختن آخرین برگهای پاییز و رسیدن بلندترین شب سال، خانوادههای ایرانی در سراسر جهان خود را برای شب یلدا آماده میکنند. این طولانیترین و تاریکترین شب سال است؛ شبی که باید با چیزی بیش از بخاری و شوفاژ با سرمایش مقابله کنیم با باهمبودن، شعر، و رنگ. در حالی که انار و هندوانه ستارههای خوراکی این جشن کهناند، نیرویی خاموش و استوار صحنه را برای تمام آیینها آماده میکند: فرش قرمز ایرانی.
رنگ زندگی: روناس و انار
پیوند نخست میان فرش ایرانی و شب یلدا، رنگ سرخ است؛ رنگ خورشید، آتش و تپش زندگی در روانشناسی و هنر ایرانی.
در بلندترین شب سال، ما انار و هندوانه میخوریم تا گرمایی نمادین را در تنمان ذخیره کنیم؛ آتشی که زمستان را قابلتحملتر میسازد. همین منطق در سرخهای عمیق فرشهای سنتی نیز جاری است؛ از هریس و کاشان تا تبریز، این سرخیها همچون شعلههایی بصری، فضا را روشن و زنده نگه میدارند.
در گذشته، رنگرزان ایرانی برای بهدست آوردن سرخی که امروز آن را «رنگ زندگی» مینامیم، به ریشه گیاهی کوچک اما شگفتانگیز تکیه داشتند: روناس. این ریشه پس از کوبیدهشدن و جوشیدن، رنگی پدید میآورد که نه تنها زیبا، بلکه گرم، پایدار و زنده بود؛ رنگی که در برابر زمان، نور و سرما مقاومت میکرد.
روناس فقط یک رنگ نبود؛ یک فلسفه زیستن بود. در فرهنگ ایرانی، سرخ همیشه نشانه خون، حیات، آتش و پایداری بوده است. همانطور که انار دانههای سرخش را در دل پوستهای سخت نگه میدارد، روناس نیز سرخیاش را در دل تاریکی خاک پنهان میکرد تا روزی به دست رنگرز برسد و جان تازهای به پشم ببخشد.
وقتی پشم با روناس رنگ میشد، دیگر فقط یک ماده خام نبود؛ به پناهی گرم تبدیل میشد. فرشهای سرخرنگ در خانههای گِلی و سنگی گذشته، مثل آتشدانهای گسترده بودند؛ آتشی که نمیسوخت، اما گرما و امنیت میبخشید.
در شب یلدا طولانیترین شب سال این معنا دوچندان میشد. خانوادهای که بر فرشی سرخ مینشست، در حقیقت بر سطحی از نور یاقوتی قرار میگرفت؛ نوری که از دل خاک، از دل ریشه روناس، از دل تاریخ آمده بود تا تاریکی را پس بزند.
این سرخی، تنها یک رنگ نبود؛ یک سپر بود، یک خورشید خانگی، یک آتش بیدود. در دل زمستان، فرش سرخ همان چیزی بود که خانه را از سردی زمین جدا میکرد و به آن روح میبخشید. به همین دلیل است که در فرهنگ ایرانی، سرخِ روناس و سرخِ انار در یلدا کنار هم معنا پیدا میکنند: هر دو از دل تاریکی میآیند، هر دو گرما میآفرینند، و هر دو یادآور این حقیقتاند که نور همیشه راهی برای بازگشت پیدا میکند.
|
اگه قصد خرید فرش دستباف قرمز و لاکی داری اینجا کلیک کن تا بزرگترین مجموعه فرشهای قرمز رو با امکان مقایسه مشاهده کنی
|
پردیس بافته شده
یلدا جشن انتظار برای بازگشت خورشید و آمدن بهار است. اما فرش ایرانی فقط منتظر بهار نمیماند؛ آن را در خود ثبت میکند. طرحهای کلاسیک فرش ایرانی لچک و ترنج یا افشان بازنمایی نمادین باغها هستند. در فلسفهی معماری ایرانی، فرش یک باغ قابلحمل است. وقتی باغهای واقعی بیرون زیر برف دفن شدهاند یا از سرما تهی شدهاند، فرش باغ را زنده نگه میدارد. نشستن روی فرش گلدار و خواندن حافظ در شب یلدا یک عمل شاعرانه است: تو در حالی که غزلهایی دربارهی عشق و گلها میخوانی، بر چمنزاری از گلهای پشمی نشستهای؛ کاملاً جدا از مرگ زمستانی بیرون.
کرسی: جایگاه گردهمایی
برای فهم نقش فرش در یلدا، باید به کرسی نگاه کرد. کرسی سنتی یک میز کوتاه با منبع گرما در زیر آن است که با لحافی ضخیم پوشانده میشود. اعضای خانواده دور آن روی زمین مینشینند و پاهایشان را زیر لحاف میبرند تا گرم بمانند.
پایهی این چیدمان همیشه بهترین فرش خانه است. فرش عایق سرمای زمین است و فرهنگ نشستن روی زمین در کنار کرسی را ممکن میسازد. در این معنا، فرش فقط تزئین نیست؛ بنیان فیزیکی گردهمایی است. فرش زمین را به پناهگاهی گرم تبدیل میکند؛ جایی که داستانها گفته میشوند، آجیل شکسته میشود و خاطرهها بافته میشوند.
صحنهای برای حافظ
هیچ یلدایی بدون فال حافظ کامل نیست. میان گشودن کتاب شعر کلاسیک و نشستن بر فرش کلاسیک، هماهنگی زیباییشناسانهای وجود دارد.
فرش و شعر هر دو بیانگر روح ایرانی هستند یکی در گرهها، دیگری در واژهها. هر دو بر ساختار، ریتم و تقارن تکیه دارند. خواندن شعری دربارهی «لب لعل یار» در حالی که بر فرشی یاقوتی نشستهای، تجربهای حسی میآفریند که جهان جسمانی و معنوی را به هم پیوند میدهد. یکی از مشهورترین ابیات که معمولاً با یلدا یاد میشود، این است:
بر سرِ آنم که گر ز دست برآید دست بهکاری زنم که غصّه سرآید









